بسم الله الرحمن الرحیم
🔹موضوع: امر به معروف و نهی از منکر🔹
در اخرین لحظات به مناسبت ایامی که داشتیم به نظرم رسید که این فریضه امر به معروف و نهی از منکر دارد مظلوم واقع می شود در این وقایعی که اخیر اتفاق افتاده است و به مناسبت این مساله ان نگاه فردی به دین را دارند توسعه می دهند بعضی می دمند در آن و ما را از یک کمالی که عظیم است و برای انسان سرعت در سیر ایجاد می کند را دارند ما را محروم می کنند. لذا بنا را گذاشتم این جلسه و اگر شد یکی دو جلسه راجع به نگاه اخلاقی به بحث امر به معروف و این که چگونه در سلوک ما به سوی خدا این تاثیر گذار است انشاالله در محضر روایات و ایات قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام باشیم و بفهمیم که چقدر این مساله عظیم است و باید مراقب ان باشیم که از دست ما نگیرند در تعبیری که این آیه شریفه ابتدا در محضر ان هستیم بسم الله الرحمن الرحیم ولتکن منکم امـ یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولُک هم المفلحون . ولتکن منکم امر است حتما باید محقق بشود ولتکن منکم باید اینگونه باشد حالا اینکه این امر واحب عینی است یا واحب کفایی گفتگو های مختلفی شده است اما خود این ایه شریفه آنچه که در نگاه ابتدایی از آن استفاده می شود واحب عینی است. بعضی خواسته اند واجب کفایی را هم بگویند اما واجب عینی است بر تک تک افراد این وجود در کار است منتهی مقدماتش را هم باید فراهم بکند نه اینکه بنشینند بلکه ولتکن منکم امة . امت اینهایی که در حقیقت امة یعنی یک گروه هم هدف نه تک تک. یعنی یک کار گروهی نه یک کار فردی ولتکن منکم امة. امت یعنی یک عده ای که با هم و مرتبط با هم بخواهند یک کاری را انجام بدهند. یک موقع هست که انسان شروع می کند امر به معروف و نهی از منکر را خودش به تنهایی یک موقع بیان قرآن را می خواهد محقق بکند که تعبیر این است ولتکن منکم امة. امة باشید آنهایی که می خواهید امر به معروف و نهی از منکر بکنید. امت باشید یعنی چطور باشید؟ یعنی به هم مرتبط باشید. یعنی باید یک تشکیلاتی شکل بگیرد که افرادی در این تشکیلات باشند که این تشکیلات و این افراد البته مردمی باشد که در کنار آن نگاه حاکمیتی که این تشکیلات شامل همه می شود همه باید این مساله را داشته باشند تا یدعون الی الخیر. یدعون الی الخیر این اساس یدعون الی الخیر که خودش دو قسمت دارد یدعون الی الخیر دعوت به خیر بکنند دعوت خیر گاهی در سیاق امر به معروف است گاهی در سیاق نهی از منکر که هر دو دعوت به خیر است. دعوت به خیر یدعون الی الخیر. آن وقت یدعون الی الخیر را تعبیر می کنند یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر که این در حقیقت یدعون الی الخیر در قبال آن ها نیست که سه قسمت باشد. که یدعون الی الخیر خودش دو قسمت دارد. اولائک هم المفلحون اینها اهل فلاح اند. خیلی در آیه نمی خواهم بپردازم فقط آیه را به عنوان یک نگاه اولی که می خواهیم از آن استفاده بکنیم برای بحث خودمان.
ببینید در نگاهی که انسان چرا وجوب امر به معروف و نهی از منکر هست من یک مقدمه ی اجمالی عرض می کنم از نگاه اخلاقی بعد انشاالله این را با روایات بهره مندی مان را بیشتر می کنیم. هر کسی خودش را دوست دارد.
حب ذات خودش را دوست دارد و چون خودش را دوست دارد، دفاع از ذاتش را هم فطرتا لازم می داند چون خودش را دوست دارد ذاتش را دوست دارد عمدا این مباحث را من تحلیل می کنم به مباحث اولی از آنجا شروع می کنم تا این مدل و راه را یاد بگیریم هر چیزی را ببریم از نقطه آغازی بیاییم که این نقطه های آغاز مدام با هم مرتبط بشود لذا ببینید بردم حب ذات که جزو اولین چیزهایی است که یک کودک هم ادراکش را دارد و خودش را دوست دارد لذا آزار به خودش را اذیت به خودش را کسی بخواهد انجام بدهد برنمی تابد گریه می کند اگر بتواند دفاع می کند هر حیوانی حب ذات دارد اگر این حیوان بتواند حمله می کند به کسی که بخواهد به او تعرض بکند نتواند فرار می کند. فرار هم یک نوع دفاع است. دفاع با فرار است. و انواع روش هایی که خدا در همه موجودات قرار داده است که از خودشان و بقایشان دفاع بکنند. این حب ذات در نگاه اول که هر کسی خودش را دوست دارد منتهی حب ذات در نگاه اول که ممدوح هم هست خدا هم خلق کرده است در همه هم قرار داده خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبایی ایشون می فرماید اغلب مسیر کمال با همین حب ذات طی می شود اغلب مسیر کمال. این حب ذات غیر از خود خواهی است. خود خواهی عجب می آورد غرور می آورد تکبر می آورد. اما این حب ذات یعنی انسان چون خودش را دوست دارد فطرتا،فطرتا کمال خودش را هم دوست دارد. فطرتا به دنبال بقای خودش هم هست و هر چیزی در مقابل بقا و کمالش قرار بگیرد دشمن می دارد این درست است خدا قرار داده در مقام همه ی حیوانات و بر همه حیوانات هم این را قرار داده است. خب حالا وقتی حب ذات اینجوری شد اثرش این است که اگر ذات من هر چی که باشد این محبت بهش هم هست دفاع ازش هم هست.
ذات هم من ابتدا بدنم را ذات خودم می بینم فکر می کنم بدن من ذات من از از ابتدای کودکی خودم را بدن تعریف می کنم لذا دفاع از بدنم دارم و بقای بدنم را دوست دارم دیگر من می خواهم مختصر اینها را بگویم هر چی جلوتر می آید این گسترده تر می شود. یک جایی می رسد دوستانش را خودش می بیند. احساس می کند دوستانش هم خودش هستند یک جایی می آید خانواده تشکیل می دهد زن و بچه اش را هم خودش می بیند. دفاع از آنها را هم دفاع از خودش می بیند.
کشورش را گاهی خودش می بیند. دفاع از کشورش را هم خودش میبیند حاضر است در رابطه با کشورش هم کشته بشود ولی دفاع می بیند از خودش میبیند تعرض به کشورش تعرض به خودش است. این دفاع از ذات تا جایی پیش میرود که اصلش ممدوح است اما این که ما ذات را چطور تشخیص بدهیم چه هست؟ چطور تشخیص بدهیم آن حقیقت عالی ذات من کجا هست و چیست؟ این دین آمده در آن حرف زده است. نگفته دفاع از ذات بد است نگفته دفاع را باید جور دیگری قرار بدهی. می گوید دفاع از ذات حب ذات خوب است و حقیقت ذات تو چیست؟ آن را تعریف می کند.
آن وقت اگر امد انسان را اینجور بیان کرد که مومنان دیگر هم ذات تو هستند در روایات ما که انسان یک بدن واحد است مومنان یک بدن واحد هستند که اذا اشتکا عضو تداعا الآثار الجسد….؟ بقیه اعضا هم تب می کنند برای این عضوی که مریض شده است. اگر یک عضوی مریض بشود بقیه هم برایش تب می کنند چون با هم مرتبط هستند. یک واحد هستند. در ظروف مرتبط با هم در فیزیک می گویند اگر شما در ظروف مرتبطه یک قطره آب اضافه کنید این قطره آب در تمام اینها اضافه و در آنها دیده می شود. اینقدر با هم ارتباط دارند. منتهی این ارتباط یک موجود غیر زنده است. موجود زنده اگر مثلا یک موجود زنده انسانی یک شیرینی بخورد این شیرینی باعث می شود نیم ساعت دیگر شما از هر جای بدن این خون بگیرید قندش را نشان می دهد که چقدر رفته بالا، همه جای بدن نشان می دهد قند رفته بالا چون مرتبط با هم دیگر هستند و ارتباط کامل است. اینطور نیست که مثل یک استخری نیست که در آن کلر میزنند برای اینکه ضد عفونی بشود بعد این استخر هر چند هم زن هم داشته باشد که همش بزند و این آب همه جا پخش بشود اما وقتی شما درجه کلر بگیری از جای جای استخر، با هم متفاوت است چون موحود زنده نیست.
این را برای چه می گویم؟ ازش چه استفاده ای می کنم؟ ازین می خواهم این را استفاده بکنم که به ما می گویند انسان ها با همدیگر یک حقیقت واحده هستند که بنی آدم اعضای یکدیگر اند که در آفرینش ز یک گوهر اند که روایات هم دارد که همه شما از پدر و مادر واحدی خلق شدید. در حقیقت والدین شما همه واحد است. یک حقیقت واحد هستید که اگر در این حقیقت واحد که تعبیر به یک بدن شده است در روایات که کالجسد الواحد مثل یک بدن می مانند. اگر یک عضوی مریض بشود در بدن آدم بقیه بدن کمک نمی کنند برای بهبود آن. انسان کمک نمی کند برای بهبود او؟ می فرماید در نظام وجودی در کمالی که ایجاد می شود انسان ها به مرتبه ای می رسند که نگاهشان به این مرتبه از نگاه دینی می رسد که همه انسان ها را یک حقیقت واحد و خودشان می بینند آن وقت این حب ذات چطور گسترده می شود؟ همه را دوست دارد. این دوست داشتن همه به کجای می انجامد؟ اگر آسیبی بخواهد به هر عضوی برسد این نگران می شود به دنبال رف و دفع اوست منتهی در جمع مومنان یک اولویت شدید تری است در اتحاد در جمع مسلمان ها یک مرتبه دیگری است در جمع انسان ها یک مرتبه دیگری است.
هر کدام از اینها یک مرتبه از آن وحدت است. اگر ذات من تعریف شد به اینکه ذات من همه مومنان هستند یک کشور اسلامی ذات من را تشکیل داد این دفاع از ذات آیا به گسترگی همه این کشور می شود یا نمی شود؟
اگر وقعا من نگاه دینی داشته باشم از منظر دینی همه اینها اعضا و جوارح یک پیکر می شوند یا نمی شوند؟ اگر اعضا و جوارح یک پیکر می شوند من ببینم که عقربی دارد این دست را می گزد پا کمک نمی کند تا این عقرب را دفع بکند؟ یا با پا بکشد یا اگر نمی تواند فرار بکند تا این عقرب او را نگزد؟ ایا اینها با هم همراه نمی شوند؟ اگر این پا بگوید به من ربطی ندارد بگذار او خودش هر کاری از دستش می آید بکند به من ربطی ندارد این گسستگی در نظام بدن واحد باعث نمی شود حب ذات محقق نشود؟ باعث نمی شود که این گسستگی و از هم جدایی مانند دانه های شکر بشوند که در کنار هم ربطی به هم نداشته باشند اگر شیشه ای که شکر داخلش است را بگذاری کنار و بیاری بیرون اینها همه پخش می شوندهیچ ارتباطاطی هم با هم ندارند انسان ها اینگونه نیستند خدای سبحان انسان ها را خلق کرده است مرتبط با هم و در ارتباط با هم به طوری که این ها در ارتباط با هم یک واحد را تشکیل می دهند جسد واحد می شوند بدن واحد می شوند اگر بدن واحد شدند هر اسیبی به هر قسمتی باید برای این هم اسیب باشد. انوقت در نظام پیشگری اسم این را می گذارند پیشگیری، برای اینکه این بدن اسیب نبیند اسمش را می گذارند امر به معروف و نهی از منکر پیشگیری است. اما یک موقع درمان است می شود جهاد جهاد درمان است یک جایی که اسیب دیده است باید اسیب را برطرف کنند لازم است حتی جراحی کنند. جهاد است اما ان جایی که پیشگیری همیشه ارزان تر و راحت تر از درمان است که می بیند یک منکری دارد در جامعه رشد می کند مانند یک زخمی می ماند که در بدن دارند جلوی پخش شدن ان را میگیرند پیشگیری می کنند که این سرایت به جای دیگر نکند والا صبر کنند بگذارند به همه جا سرایت بکند ان موقع دیگر باید قطعش بکنند ان موقع دیگر نمی توانند درمانش بکنند پس بببینید نگاه به ام به معروف و نهی از منرک در نگاه دینی ما برگشت می کند به حب ذات. حالا اگر هم حب ذات شد برخورد من با کسی که به منکر مبتلا است یا از معروف این محروم است می خواهند به او سمت بدهند چقدر متفاوت است من بیگانه ای باشم می خواهم او را سوق بدهم یا یک اشنای در حقیقت اینجور که یک بدن واحد است خیرخواهی چقدر متفاوت میشود اگر حتی به جراحی لازم شد ان جایی ه انسان بیگانه است چه حالتی پیدا می کند ان جایی که انسان اشنا است چه رابطه ای پیدا می کند من اگر فرزندم را بخواهم از یک مساله ی مثلا بدی باز بدارم یک طور برخورد می کنم یه بیگانه ای که اصلا نمی شناسم به من ربطی ندارد یک جور دیگری بشنوم یک بیگانه ای یک چیزی اش شده است یک اسیبی دیده است نارحت می شوم اما این ناراحتی یک طور است اگر بفهمم یک نزدیک من این اسیب به او رسیده است جقدر متفاوت است می گوید انسان می خواهد در حب ذات به جوری رشد بکند که این وحدت در وجودش ان قدر حاکم بشود پیغمبر اینجوری است حضرات معصومین اینجوی اند حضرات معصومین هر سختی ای که به ما می رسد تعبیراین است که انا مرضنا …. ما شما مریض می شوید مریض می شویم خیلی حرف زیبایی است خیلی جالب است تعبیر این است که ما با مریضی شما مریض می شویم ما با خوشی شما خوش می شویم ما با ابتلای شما سخت می شود برایمان اکر شما در حقیقت سختی برسد این ها روایت است سختی برسد دعا کنید ما امین می گوییم یعنی حضرات منتظر اند ما دعا کنیم برای رفع سختی ما امین بگویند می فرمایند اگر دعا نکنید ما خودمان ابتدا دعا برای رفع سختی برای شما می کنیم بعد ان شخص می پرسد که ایا این فقط مخصوص کسانی است که دور و بر شما هستند و می شناسیدشان و در شهر شما هستند حضرت می فرماید نه امیر مومنان می فرمایند نه هر مومنی هر جای عالم باشد ما رابطه مان با او اینگونه است اگر این نگاه را می خواهیم داشته باشیم با این منظر نگاه بکنیم به امر به معروف نهی از منکر امر به معروف و نهی از منکر بالاترین جلوه ی رحمانیت خدا می شود اولین آمر به معروف ناهی از منکر خود خدای سبحان است چنانچه در ایات قران هم این هست که خدای سبحان اولین ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتا ذی القربی و ینهی عن الفحشا و المنکر و البغل یعضکم لعلکم تذکرون خدا آمر به معروف و ناهی از منکر است اولین آمر به معروف ناهی از منکر چه کسی است؟ خود خدا است. این که خود خدا می گوید ان الله یامر بالعدل من امر به معروف می کنم درست است؟ خدا امر به معروف است و همنین ینهی عن الفحشا و المنکر ناهی از منکر است خدا. خدا اولین امر است بعد انبیا بزرگش بزرگترین امران و ناهیان از منکر هستند و بعد اولیا الهی و بعد هر کسی که شبیه تر به اینها می شود حتما جزو اولین صفاتش می شود می فرماید که به اصطلاح ایه شریفه می فرماید که اگر ما تمکن دادیم شما را در زمین که ایه شریفه الان از ذهنم رفت که ار تمکن دادیم… الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة و اتوا الزکات و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر یعنی اینها تا تمکن پیدا می کنند بر زمین چهار خصوصیت اولی که ایجاد می کنند چی هست؟ ان ابتدای اقامه صلاة است که ارتباط با خداست یعنی این اقامه صلاة نه نماز خواندن نه فقط نماز جماعت خواندن اقامه صلاة یعنی رابطه با خدا ر اپایه ریزی می کنند و ایتا زکات که چی هست؟ جمع کردن و پر کردن آن فاصله های مشکلاتی که در جامعه هست و رابطه های اجتماعی را اصلاح می کنند پس اصلاح رابطه با خدا اصلاح رابطه اجتماعی بعد دو قوام حاکمیت به چی می شود امر به معروف و نهی از منکر مثل در حقیقت ان رابطه هایی است که گره می زند این اعضا و جوارح را به هم مرتبط می کند یعنی امر به معروف و نهی از منکر اساسش این است که دلسوزی را در جامعه ارتباط را در جامعه رفتار مرتبط با هم رحماء بینهم در امر به معروف و نهی از منکر خودش را نشان می دهد یعنی نهی از منکر با ان نگاه در حقیقت مشفقانه است حتی اگر در ان جایی که نهی از منکر لازم است از زبان تند استفاده بشود ان هم مشفقانه است جتی اگر ضربه ای لازم است در جای خودش با شرایط خودش باشد ان هم مشفقانه است چنانچه داروی تلخی که به بچه می دند تا بخورد تا بهبود پیدا بکند با اینکه بدن بچه مشمئز می شود از جهت تلخی اش اما مشفقانه است یا نیست؟ مشفقانه است از روی مهر و محبت است اگر امپول هم به این بچه زده می شود اگر یک جراحی برای بچه می شود مشفقانه است ان جا مادر مادر تر است که داروی تلخ را به بچه می دهد یا ان جایی که شیرینی می دهد دست بچه بخورد؟ ان جایی که شیرینی میدهد دست بچه بخورد که طبق قاعده است لذت می برد بجه این هم لذت می برد اما ان جایی که بچه گریه می کند و این امپول را مادر می اورد با اختیار خودش می اورد بزنن یا داروی تلخ اینجا مادر مادر تر است. اینجا معلوم می شود اگر یک کسی مادر نباشد می گوید ولش کن برای چی بزارم گریه بکند نه. اگر در جامعه امر به معروف و نهی از منکر شکل گرفت ان کسی که دلسوزانه تر تن به این می دهد از ان درون لاک تن خودش در می اید حقیقت خودش را اجتماع می بیند با تمام وجودش دل می سوزاند می رود جلو حتی شده به شهادتش منجر بشود برای امر به منکر و نهی از منکر این نشان می دهد که وجودش چقدر سعه دارد چقدر گسترده است نمی گوید به من چه ربطی دارد موسی به دین خود عیسی به دین خود این گسسته نمی بیند این دانه های شکر نیست این تن خودش را خودش تمی بیند کسی که خودش را کشیده است کنار فقط در لاک خودش است و نجات خودش این حد وجودی اش تنش است این یک حیوانی است در این حد ان کسی که بزرگ شده است عظیم شده است دیگران را خودش میبیدند اثر این که دیگران را خودش میبیند با این نگاه دلسوزی می کند اگر به خودش اسیبی می رسید ارام نبود اگر به خودش یک مصیبیتی می رسید ارام نبود الان اگر می بیند جوان در حقیقت اجتماع ما دچار یک ابتلایی شده است جتی شده است اگر لازم باشد یک جایی جلویش را بگیرد که یک کاری را نکند ولی این را به عنوان مهربانی از منظر در حقیقت توسعه من از منظر فرزند خودش جقدر این نگاه زیبا می شود اگر در جامعه این نگاه محکم ایجاد بشود حتی اگر نیروی انتظامی قرار است برخوردی بکند برخوردش تا حدی باز دارندنگی ایجاد می کند که لازم باشد نه بیشتر لذا در ان نقل هست که وقتی یک کسی برایش حد قرار بود جاری بشود به خاطر کاری که کرده بود وقتی ان کسی که شلاق می زد این حد را با شدت بیشتری از روی( غضب زد) انجا خواباندندش که خودش را هم بزنند. چون این حدی که دارد اجرا می شود می خواهد رشد بدهد می خواهد این را برگرداند به ان نظام اولی و ان نظام فطری اش لذا مصیب و ابتلائاتی که خدای سبحان ایجاد می کند عمده ی اینها حتی انجایی که جزایی است و انسان کاری کرده است که این جزایش است می خواهد انسان را برگرداند می خواهد انسان را تطهیر کند می خواهد انسان را برگرداند به ان نظام اولی فطرتش با این نگاه چه در رابطه با خودمان جه در رابطه با اطرافیان مان چه در رابطه با کسانی که نمی شناسیم نگاه مان یک نگاه مهربان رحیمانه با رحمت حتی اگر لازم است بگیریم کسی را در زندان بکنیم ولی از منظر این است که این بیش از این مبتلا نشود فرو نرود برگردد اصلاح بشود ان منظری که خدا به عالم نگاه می کند اگر با این نگاه ما به عالم نگاه کردیم به خودمان و اطرافمان نگاه کردیم. تمرین کردیم لذا به ما می گویند امر به معروف و نهی از منکر از کجا شروع کنیم؟ اول از خودتان قوا انفسکم از خودتان اول شروع کنید یعنی خودت را به عنوان یک مجموعه واحدی ببین یک جمع واحدی در وجود خودت افعالت را رفتارت ببین قوا انفسکم اول خودتان را بترسانید اول خودتان را مراقبه بکنید اول بیاید ببینید چی هست؟.. نه اولی که یعنی تا اصلاح نشدی دست به امر به معروف و نهی از منکر نزن نگفتند این را. امر به معروف در هر حالی واجب است اما وقتی انسان نی خواهد شروع بکند اولین نگاهش به خودش باشد که اگر من عیبی را در دیگران میبینم عیب را به نحو دیگرش جور دیگرش مدل دیگرش در خودمم ببینیم دنبال رفعش هم باشم و احتمال بدهم که همان جوری که او به اینجا کشیده شده است ممکن است من هم با همین عیب به مرتبه دیگری از همان ابتلا و مصیبت مدتی بعد کشیده بشوم یا کشیده شده باشم حواسم نیست. اگر با این نگاه … قوا انفسکم اول خودتان بعد چی؟ و اهلیکم دنبالش نزدیکان درجه یک خودتان را پس ابتدا انسان نگاه کند به خودش نگاه کند به نزدیکان درجه یکش اینجا شروع بکند به اصلاح کردن بدی ها و رشد دادن خوبی ها پس امر به معروف و نهی از منکر کجا باید تمرین بشود؟ وقتی کسی از خودش و اهل بیتش و اطرافش شروع کرد تمرین این چه تمرینی است؟ تمرین مهربانانه یاد گیری اینکه با مهربانی چطور می تواند اصلاح بکند کسی که این رزمایش را در وحود خودش و اطرافیانش انجام داد با مهربانی در انیجا حتما با مهربانی انجام می دهد وقتی با محبت انجام داد حالا برایش ملکه می شود که وقتی می خواهد با دیگران هم اینکار را بکند می تواند بدنبال قوا انفسکم و اهلیکم مرتبه دیگر مطرح می شود که و انذر عشریتک الاقربین حالا بیا در فامیل بزرگترت و قبیله ات و شهرت و محله ات انجا هم باز یک انسی است که انسان یک ارتباطی دارد در ان ارتباط اشنایی در کار است درست است؟ می گوید بعد از قوا انفسکم خودت و اهلیکم بیا و انذر عشیرتک الاقربین نزدیکتر ها اشنا ها چرا سیر از اینجا شروع می شود تا انسان یاد بگیرد در ارتباط هدایت گری و امر به معروف و نهی از منکر یاد گرفته باشد با مهربانی حتی اگر غضب لازم است با مهر باشد حتی اگر غضب لازم است غضب از چی نشات گرفته باشد؟ از محبت مثل اینکه انسان با بچه اش گاهی قهر می کند یک تشر هم میزند اما این تشر تشر محبت است نمی خواهد دفعش بکند می خواهد جذب بیشترش بکند ولی با یک تشر دارد جذبش می کند. گاهی با تشویق است گاهی با تنبیه. تنبیه اگر از این مرتبه محبت نشات گرفت این وجود توسعه پیدا کرده است وقتی این وجود توسعه پیدا کرد بزرگ شد خودش دید اینها را شئون خودش دید می فهمد چطور با این برخورد کند تاثیر گذار می شود طرف مقابل هم وقتی من با خشم با او برخورد بکنم با غیض و کینه برخورد بکنم یک طور عکس العمل دارد اما اگر از روی محبت حتی غضب را ابراز بکنم برای او در وجودش نوع دیگری تاثیر ایجاد می کند لذا راه بسته نمی شود ارتباطات قطع نمی شود ان هم برمی گردد امکان پذیر تر می شود پس ما باید این را تمرین بکنیم و یاد بگیریم که وجودمان گسترده بشود من ما به توسعه و عمومیت جامعه بشود. این می شود سلوک الی الله با نظام اجتماعی. یعنی انسان در نظام اجتماعی سلوک پیدا می کند ان وقت مرحوم علامه طباطبایی ذیل این ایه شریفه …
دقیقه ۲۹:۱۱
یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم لا تضرکم من ذل اذاهتدیتم بعضی این ایه را که تفسیر می کنند می گویند هر کسی مراقب خودش باشد یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم هر کسی مراقب خودش باشد کاری به بقیه نداشته باشد لا تضروکم من ذل اذ اهتدیتم هرکس گمراه شد شد تو حواست به خودت باشد اگر اینجوری شدی لا تضرکم من ذل اذ اهتدیتم درسته؟ علامه ذیل این ایه در انتهای تفسیر این ایه می فرماید یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم خطاب به جمع مونان است که ای اجتماع مومنان علیکم انفسکم حیث اجتماعی تان که یک جمعه است و وحدت دارد یک واحد هستید با همدیگر حواستان به خودتان باشه ها به عنوان یک واحد اگر حواستان به خودتان باشد نگذارید از جای در حقیقت دشمنان شما به شما طمع بکنند نه به فرد و شخص و بدن من بلکه به عنوان نظام اجتماعی مومنانی که با هم هستند علیکم انفسکم در ارتباط با همدیگر ببین چقدر متفاوت می شود که من یک موقع مراقب خودم باشم به عنوان بدنم و این حد محدود تنم یک موقع مراقب باشم به عنوان یک نظام اجتماعی که خودم ببینم. علیکم انفسکم این اجتماع تو هستی! حواست باشد تک تک تان نگاهتان این باشد علیکم انفسکم حواستان به تمامه مثل این که به خودتان بود به احتماعتان هم به عنوان یک واخد باشد اگر اینجوری شدید هیچ دشمنی نمی تواند به شما ضربه بزند بالا ترین در حقیقت ذلالت ها بالاترین گمراهی ها وقتی به یک جامعه ای که اینجوری پیوسته به هم پیدا کردند اگر مقابله بخواهد بکند این جامعه حتما نجات پیدا می کند لا تضرکم وعده الهی است لا تضرکم من ذل اذ اهتدیتم اگر شما هدایت شده باشید مرتبط با هم باشید مراقب باشید هیچ کسی نمی تاوند به شما ضرر بزند هر چقدر این پیوستگی اجتماعی شدید تر باشد و رابطه قوی تر باشد انسان مراتب سلوک و مدارج سلوک را سرعت سیر پیدا کرده است همه ی سیر این است که می خواهند من را از خودخواهی ام در بیاورند من را تبدیل بکنند به خدا خواه درست است؟ بعد به م می گویند اگر می خواهی خدا خواه بشوی اول باید شکسته بشود حدود تنت.
خودت را تن نبینی برای اینکه این حدود شکسته شود ما دیدن در حیقیت دیدن اینکه همه را خودت ببینی من ببینی ان جمع ما را. تو مونان را خودت ببینی این راحت تر شکسته می شود حجاب های تن وقتی حجاب های تن شکسته شد ان وقت از ما رسیدن به او و وصال او خیلی ساده میشود چون تو نگاهت را بر این قرار دادی که جمع مومنان حیث ایمان می شود ارتباط بعد ایشان می فرماید یک دفعه انسان ازین حالتی که گسترده شده بود وجود خودش را با این نگاه و با این سیر رفته بود جلو یک دفعه می بیند خدا خواهی سراسر وجودش را فرا میگیرد یعنی خدا خواهی مقربان سابقون ها نه مقربین ایشان می فرماید اصحاب یمین با همین حب ذاتی که توسعه بکند من را گسترده بکند اصحاب یمین با همین به تمام کمالاتشان می رسند و ازین بالاتر اماده می شود تا انسان بشود سابقون ان وقت در سابقون مساله از این بالاتر می شود حالا ان هم یک بیانی دارد یک موقع انشاالله خدمتتان عذض خواهم کرد ولی با این نگاه راه سلوک الی الله و سرعت سیر محبت به دیگران است
خدمت به دیگران است با محبت حتی نهی از منکر کردن است بله لازم است گاهی انسان یک تشر هم بزند یک غضب هم بکن اما این غضب و تشر هم اگر از رحمت باشد هدایتگری دارد. جدایی نمی آورد همین تشر و همین غضب هم ارتباط و اتحاد می آورد چون جان من دوست دارد او را. لذا به ما گفته اند اگر یک مومنی خلافی و معصیتی مرتکب شد از عملش اظهار برایت بکنید اما خودش را دوست داسته باشید. ببینید این چقدر زیباست.
با اینکه هر کسی با عملش متحد است ها اما چقدر این دستور العمل زیباست می گوید از عملش تبری بکنید اما از خودش تبری نکنید. عملش را بگویید فسق است اما به او نگویید فاسق است زود. نگویید. عملش را بگویید بد است اما خودش را نگویید بد است چقدر این نگاه محبت امیز است ببینید چقدر دستور دین زیباست و لیف است ما کجای کار هستیم دین ما چقدر زیباست اگر این زیبایی دین را بتوانیم درست عرضه بکنیم در رفتارمان ببینند مردم تعبیری که در روایت دارد تعبیر زیبایی است این تعبیر را هم بخوانم وقت تمام شده است.
و ان لالذکر لاهلا برای ذکر اهلی است اخذوه من الدنیا بدلا اینها بدل دنیا آن حال ذکرشان را قرارداده اند لم تشغلهم تجارت ولا بیع عنه هیچ چیز از ان حال ذکر و ارتباط با خدا آنها را باز نمی دارد با اینکه همه ی اینها را دارند اهل تجارت هستند اهل بیع هستند اما تجارت و بیع انها را از حال ذکر باز نمی دارد نه ندارند گذاشته اند کنار نه حالشان این است. فیقطعون به ایام الحیاة زندگی را با این طی می کنند همه عمر را دارند با این حال می گذارند و یطهفون بزواجر عن حرائم الله باسماء … دائم ندای اینها حرف اینها خودشان اهل ذکر اند دائم این است که بقیه که اهل غفلت اند را می خواهند با بیان اوامر و نواهی الهی می خواهند از غفلت در بیاورند منتهی هر جایی متناسب ان جوری که امکان پذیر است شما اگر خدا رحمت کند حضرت ایت الله ممدوحی را ایشان می فرمودند که من بعضی از اقوامم می امدند در مقیقت نزدیکم پیش من نزدیک که می شدند پیش من که می امدند این بد حجاب بودند یک خورده می اوردند جلوتر یک دو سه سانت می اوردند مثلا ان موقع روسری شان را جلوتر برای حیا. گفت من یک دفعه گفتم اخه این چه حجابی است که شما دارید این وضع چه حجابی است که شما دارید گفت اینها دیگر بعد از این ان دو سانت سه سانت که به هوای حیای من بود دیگر نیاوردند بعد من فهمیدم که این گفتن من باعث شده است همین مقدار حیا هم از اینها برداشته بشود بعد دیدم چه کار بدی کردم اینجوری گفتم یعنی نوع گفتن باید یک جوری باشد که می خواهیم هدایت بکنیم دیگر می خواهیم کمال ایجاد بکنیم دیگر می خواهیم بیاوریمش جلو درمان بکنیم دیگر اما اگر نوع گفتن یک جوری بود که او را برد دورتر و اثر بدتر گذاشت ما هم مقصر می شویم در این کار ببینید چقدر دقت می خواهد. چه دقتی کردند توجهی کردند که همین چقدر میتواند برای ما تاثیر داشته باشد. بعد اینها یهتفون؟ هتف یعنی صدا کردن بلند حرف زدن به زواجر انهایی که نهی های الهی عن محارم الله اینها را در حقیقت از محارم الهی قرقگاه های الهی حرام های الهی نهی می کردند فی اسماء الغافلین در گوش غافلان و یامرون بالقسط به عدالت و قسط امر می کردند و یعتمرون به اینجایش را می خواستم بگویم اهل ذکر اینها هستند که امر می کنند به قسط اما یعتمرون به اول در وجود خودشان این را قبول کرده اند یعتمر یعنی اعتمار ؟در وجود خودش پذیرفت باب افتعال است دیگر در وجود خودش اول پذیرفته است و نقش بسته است لذا نمی گوید اگر نداشته باشید نگویید باز هم ها اما کجا اهل ذکر اند و اثر کامل است انجایی که ادم چیزی را که می خواهد بگوید اول در خودش محقق کرده باشد انجام داده باشد یعتمرون به بعد می فرماید و ینهون عن المنکر و یتناهون عنه نهی از منکر می کنند اما در وجود خودشان اول این شکل گرفته است و محقق شده است و کانه قطعوا الدنیا ؟ .. بالاخرة چقدر زیباست این کسی که اینجوری است یعنی نهی از منکر می کند اما اول در وحود خودش ایجاد شده است نهی از منکر و امر به معروف می کند اما اول در وجود خود این امر را صورت می دهد ….دقیقه ۳۷:۵۴ مخاطب را خودش می بیند وقتی دارد می گوید هم حتی اولین مخاطب و اولین تاثیر در وجود خودش ایجاد می شود دقیقه ۳۸:۰۱
خودش متاثر می شود از این کلام و از این روایتی که می خواند می گوید اگر اینطور شد، فکأنما قطعوا الدنیا بالاخرة اینها دنیا را به آخرت وصل کردند از دنیا عبور کردند با این حالشان و هم فیها در آخرت قرار گرفته اند قطعوا الدنیا رسیدند با همین کار امر به معروف و نهی از منکری که در وجود خودشان … می گوید رسیدند ببینید چقدر راحت و سریع. فشاهدوا ما وراء ذلک مشاهده کردند با همین روش. سلوک است این. چقدر مسیر را نزدیک کردند. فشاهدوا ما وراء ذلک اینها دیدند آخرت را و آن ما وراء آخرت را فکأنما … قلوب اهل ال… این ها مثل این می مانند که چشمشان باز شده است همه ی غیب را می بینند حتی غیب کسانی که در برزخ هستند فکأنما اطلعوا غیوب اهل البرزخ فی طول الاقامة با اینکه اینها سالیانی است اهل برزخ هستند شاید چند هزار سال است در برزخ هستند اما اینها چشمشان طوری باز می شود که دنیا و آخرت برایشان می شود مشهود حقایقش. از چه راهی رفتند؟ بیان کرد راهش را دیگر. با چه کاری قطعوا الدنیا بالاخرة؟ دنیا را به آخرت رساندند با این که محارم الهی را جلویش ایستادند و به گوش غافلین رساندند و اوامر الهی را اول در وجود خودشان محقق کردند. این یک روش است برای اینکه سرعت کمال (به وجود می آید). روایات زیادی است که حالا فرصت نشد. این مقدمه را عرض کردم انشاالله اگر امکان پذیر شد جلسات دیگری بحث ها و این روایات را می خوانیم انشاالله تا ببینیم که این جو سازی ها ما را محروم از این نعمت عظیم نکند که یک دفعه فکر کنیم هر کسی باید برود در لاک خودش نه بلکه باید تازه بفهمییم دشمن چرا روی این دارد اینقدر سرمایه گذاری می کند تا بحث امر به معروف و نهی از منکر را به بهانه گشت ارشاد در همه کور بکند. هر کسی دیگر جرعت نکند هیچ حرفی و هیچ کاری و هیچ اقدامی انجام بدهد و اصلا قیدش را بزند.
انشاالله خدای سبحان به رحمت رحمانی خودش و به رحمت رحیمی و به برکت رحمة للعالمینش که پیغمبر اکرم است انشاالله بساط رحمتش را بیش از پیش بر این کشور شیعه و بر نهضت مقاومت بر همه مومنان در سراسر عالم انشاالله گسترده تر بکند.
موانعی را که از جانب دشمنان ما ایجاد می شود را خدای سبحان همه ی انها را تبدیل بکند به گشایش و رحمت برای ما تبدیل بشود. همانطور که یبدل الله سیئات بالحسنات در نظام فرد، یبدل الله سختی ها به رحمت در نظام اجتماعی انشاالله خدا این رحمت را بر همه مان قرار بدهد ما را آمر به معرف و ناهی از منکر قرار بدهد. آن نظام رحمت و دیدن جسد واحد بودن عالم را انسان ها را با هم دیگر توسعه من را در وجود همه مان انشاالله به احسن وجهش قرار بدهد. قدرت بر امر به معروف و نهی از منکر، بصیرت امر به معروف و نهی از منکر به همه مان عطا بکند.
🗓 چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱
📍 مدرسهعلمیهثامنالائمه(ع) قم