بسم الله الرحمن الرحیم
بحثی که امشب در خدمت دوستان هستیم درباره ماه شعبان است که نزدیک ماه شعبان هستیم. اولا این عنوان که آخر ماه رجب هستیم و ماه رجب ماه حرم اللهی بود و ماه امیرمومنان بود و از ماه های حرام بود از ماه رجب که میخواهیم خارج بشویم از ماه حرام که میخواهیم خراج بشویم، در ماه رجب که در حریم اللهی بودیم و از این حرم خارج شدن و انسان پناه خودش را از دست دادن را ببنید که انسان وقتی میخواهد از ماه رجب خارج شود حالش حال کسی باشد که از یک حفظی از یک امانی خودش را دارد خارج میکند و این حال حسرت که ماه رجب یک ماه امنی بود، ماه حریم امن اللهی بود و ماه حرامی بود که دارد از آن خارج میشود. سید ابن طاووس میفرماید که انسان این حال را احساس بکند. هرچند این حساس را بکند به کاستی هایی که داشته، این (احساس) باعث جبران کاستی ها بشود. حالا اگر در ماه رجب آن اعمالی که باید انجام میداد را انجام نداد و کوتاهی کرد اما با این حسرت از این ماه خارج بشود و دلش میخواست که بیش از این کاری انجام دهد، حالا سرگرمی ها غفلت ها مانع از این شد، این یک نکته که احساس از ماه رجب با احساس خروج از حرم امن اللهی همراه باشد. نکته دوم این است که ماه شعبان را در پیش داریم. همانطور که در روایات نقل شده ماه رجب ماه امیرمومنان علیه السلام و ماه ولایت است و ماه شعبان ماه رسول الله است و ماه رمضان ماه خداست. این سه ماه پشت سر هم دیگر سه منزل از مهمترین منازل سلوک انسان به سوی خدا هستند که در این ماه سعی میکردیم اعمالمان را مرتبط با ولایت باشند گره بزنیم به ولایت استحکام بدیم به ولایت؛ و در ماه شعبان از طلیعه اش که میخواهد آغاز شود گره بزنیم اعمالمان را به پیغمبر اکرم به رسول خدا، با این گره زدن در این ماه میخواهیم استحکام دهیم اعمال و محبتمان را به رسول اکرم. اینها ساده نیست اینها تربیت روبوبیست که اینطور در جلوی پای ما قرار داده شده؛ یعنی احساس نکنیم که همینطوری به راحتی در اختیار قرار گرفته شده. اینها تربیت اللهی است قضا و قدر اللهی است که باعث تربیت و رشد انسان میشود. چه زیبا عنوان زده مرحوم آقا میرزا جواد آقا ملکی در کتاب مراقبات «فی منزل شعبان»؛ یعنی این یکی از منارل سلوک است. و این منزل ماه شعبان است. و این شعبان ماهی است که شعبه های رحمت از او جاری میشود. شعبان است و شعبه های رحمت از او جاری. در این ماه است که روایت شریفی که امیرمومنان نقل میکنند از پیغمبر اکرم که روایت طولانی است اما قسمی از آن روایت که در مفاتیح مفصلش آمده، میفرماید : نامیده است او را (ماه شعبان) ماه شعبان به جهت پراکنده شدن خیرات. تعبیر امیرمومنان علیه السلام بسیار زیباست. مفرماید : به تحقیق که باز کرده پروردگار شما در او (شعبان) در های حسنات خود را و جلوه داده به شما تمام ابواب خیرات را به قیمت آسان و ارزان. خیلی تعبیر زیبایی است؛ یعنی اگر این عمل قیمتش و آن زحمتی که برایش کشیده میشود تا مقبول بشود، اگر مثلا فلان مقدار بود در این ماه ارزان شده و حراج شده. خدای سبحان باب وصول به سوی خودش را با درهای رحمت. و چه زیباست که در ادامه پیغمبر ص در روایت شریف نقل میکنند که درخت طوبی تمام شاخه هایش را پراکنده کرده. درخت طوبی حقیقت نبوت رسول خدا و ولایت امیرالمومنان ع میباشد که تنه این درخت در خانه پیامبر است و امیرالمومنین.بعد یکی پرسید که در خانه شماست یا امیرمومنان ؟؟ پیغمبر فرمودند خانه من و علی یکی است. یعنی این باب ولایت است که این درخت طوبی شاخه هایش را پهن کرده و فرو آورده و نزدیک کرده به زمین، یعنی قابل عمل است؛ هرکسی به شاخه ای از شاخه های این درخت طوبی چنگ بزند درخت طوبی این شاخه را به تنه متصل میکند و به جنت میکشاند. برخی به یک شاخه چنگ زدند و برخی به دو شاخه و برخی به بسیاری از شاخه چنگ زدند. و همچنین درخت زقوم که در مقابل درخت طوبی است که پهن شده و در زمین فرورفته، میگوید این درخت هم شاخه هایش را پهن کرده و نزدیک کرده به زمین تا اینکه در مقابل این برکتی که خدای سبحان ایجاد کرده آن هم امادگی ایجاد کرده؛ یعنی شیطان به تمامی شیاطینش دستور داده که در ماه شعبان همه توانشان را بکار ببرند به خصوص در روز اول ماه شعبان. در اول ماه شعبان این دو مسابقه بزرگ اللهی که از یک طرف پراکنده کردن درخت طوبی و شاخه هایش را و از طرف دیگری شیطان تمام شاخه هایش را پراکنده میکند برای اینکه انسان را شکار بکند. گفته غفلت نکنید و حواستان جمع باشد که ماه ماهِ شکار است برای شیاطین. چون اگر شیطان تمام توانش را بکار نگیرد و از این طرف اگر رحمت حق باز باشد و ملائکه اللهی گسترده باشند در سراسر زمین برای اینکه تسهیل بکنند اعمال صالح را، آن موقع حیله های شیطان بعدا بکار نمی آید، در همان مبدا جلویشان را میگیرد که نتواند محقق شود. پس ماه شعبان یک مسابقه بزرگ است بین نیرو های شیطانی و نیرو های اللهی. از یک طرف خداوند متعال ملائکه را پراکنده کرده و شاخه های درخت طوبی را به عنوان تمام اعمال صالح پراکندکه کرده و از طرف دیگری شیاطین با تمام جنودشان پراکنده شده اند و تمام توانشان را میخواهند به کار بگیرند. ماه شعبان عظمت ویژه ای دارد. انتصاب به رسول خدا دارد که این ماه ماه رسول خدا است. اگر در این ماه هر عملی که میخواهیم انجام دهیم، آن عمل را با نگاه محبت به رسول الله انجام بدیم، مراقبمون در این ماه این باشد که هر عملی که می خواهیم انجام بدهیم، با محبت باشد. چه استغفار ، چه صلوات، صدقه و هر کار خیر باب خیری است با محبت به رسول خدا انجام بدیم.
در روایت متعدد وارد شده که آثار محبت به رسول الله در این ماه، نسبت به ماه های دیگر بیشتر است لذا در این ماه به دنبال این باشیم که محبتمون به رسول الله، بیشتر شود. مراقبه ی هر روزمان این باشد، هر صبح از خواب که پا می شویم، صبحمان را با سلام به رسول الله آغاز کنیم و شب که میخواهیم بخوابیم با سلام به رسول خدا شبمان را به پایان ببریم، هر وقتی که قدرت بر عملی پیدا می کنیم ، مراقبمون و توجه به رسول خدا باشد. توجه به رسول خدا توجه به معصومین را در پی دارد، کسی که بتواند پیغمبر را دوست داشته باشد، امیرالمؤمنان (ع) را هم دوست دارد. لذا در روز مبعث زیارت امیرالمؤمنین وارد شده است، در روز مولود پیامبر(ص) زیارت امیرالمؤمنین(ع) وارد شده است. یعنی «أنفسنا و أنفسکم» است.
اگر با این نگاه حواسمان را جمع کردیم و به ماه شعبان وارد شدیم، در اینجا می فرماید همه شعبه های خیرات، نماز، روزه، زکات، امر به معروف، صدقه بر فقراء، اصلاح ذات بین و…. را پیامبر اکرم اسم می برند و می فرمایند: هر چیزی را که در آن جا انجام بدید، همه ی اینها ارتباط پیدا کردن با درخت طوبی است که درخت طوبی، درخت ولایت است.
انسان گاهی عمل را پیوسته می بیند، گاهی گسسته می بیند. وقتی عمل گسسته است، فقط یک عمل صالح است و خوب هم است اما در روایات در اعمال روز غدیر دارد که اگر انسان صدقه داد، خرج کرد، در راه تثبیت ولایت کاری کرد، هزار برابر و در بعضی روایات هزار هزار برابر، از جهت تثبیت وجودی و کمالات تا ابواب خیر دیگر اثر بیشتری دارد.
اگر اینجا می فرماید که هر عمل صالحی اتصال به اون شجره طوبی است یعنی رابطه ولایی با پیامبراکرم دیده می شود یعنی هر عملی به سرعت انسان را به ولایت می رساند، هر عملی در این ماه با این نگاه تثبیت ولایت در وجود ماست. یعنی هزار هزار برابر نتیجه و اثرش بیش از ایام دیگه است.
اگر یک همچین فرصتی که به تعبیر روایت که می فرماید: خیرات او را به قیمت آسان، ارزان بخرید در این ماه. یعنی اگر بگویند فلان فروشگاه، ارزان کرده و تخفیف می دهد، چقدر انسان راغب می شود که برود و خرید بکند.
اینجا می فرماید: خداوند عمل صالح را ارزان کرده است. یعنی توفیق عمل زود ایجاد می شود و نتیجه بر عمل زود ایجاد می شود. قبولی عمل زود ایجاد می شود. خدای سبحان شرائط عمل را تسهیل کرد به واسطه ی وجود پیغمبراکرم که «رَحمَةٌ لِلعَالَمین»[1] است، همین این رابطه و احساسی که انسان می کند که این ماه، ماه پیغمبر است، همین خودش سرعت سیر ایجاد می کند، همین، عمل را هزار هزار برابر می کند یعنی سرعت نتیجه خیلی زیاد می شود. اگر این باور در وجود انسان شکل بگیرد، چقدر متفاوت می شود، شوق انسان به رسیدن چنین ماهی که عمل در آن آسان قرار داده شده است و ملائکه را خداوند پخش کرده تا در اعمال صالح تسهیل کنند، و از طرفی شعبه های عمل صالح را ارتباط با پیغمبر دیده، با تنه ی ولایت دیده است. هر رابطه ای دیدن ولایت و ارتباط با ولایت است، اگر واقعا عمل مرتبط با ولایت بشود، انسان از طرف ولایت به همه ی اعمال صالح می رساند. چون وقتی اتصال به ولایت حاصل شود، و ولایت هم تمامی کمالات و شعبه های خیر در آن وجود دارد. وقتی که انسان با این عمل متصل شود به اون درخت، اون درخت انسان را به تمام اعمال دیگر محقق می کند. اون وقت یک دفعه ریشه ی فساد در وجود انسان با این نگاه کنده می شود و ریشه خیرات در وجود انسان کاشته می شود و تنه ولایت در وجود انسان تثبیت می شود.
اگر این یقین و باور را پیدا کردیم، نتایجش خیلی می شود اما اگر شنیدیم، گوش ما هم شنید اما خیلی برایمان تفاوتی نکرد. به تعبیر حضرت آیت الله بهجت(ره): این محرومیت، اختیاری است. ایشان می فرمودند: انسان چوب عدم باور هایش را می خورد. این مسئله نیز از این موارد است که می فرمایند این ماه، منزل شعبان است و یک منزل سلوکی عظیم است. به تعبیر آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی(ره): هذا المنزل مِن النازل العمر للسالک الی الله تعالی ، له شأنٌ عظیمٌ و فضلٌ کثیرٌ فیه لیلة مِن لیال القدر» که نیمه شعبان است قرار دارد. این هم اعطای به وجود پیغمبر است که یکی از شب ها مقدمه و پیش زمینه ی شب های سه گانه ای که در ماه رمضان است، در ماه شعبان محقق شده است. بعد می فرماید: «و قد وُلِد مولود فیه وعَدَ الله به النصر للکل مظلوم لأولیاءه و أنبیائه و أصفیائه» همه ی مظلومین از ابتدای عالم تا به امروز به واسطه ی وجود مبارک امام زمان (عج) که ولادتشان در این ماه محقق شده است، نصرت می شوند. یعنی همه ی کارهایی که آنها می خواستند، آرزو هایی که آنها داشتند به واسطه ی وجود مبارک امام زمان(عج) محقق می شود. نصرت آنها تحقق آرزوی آنهاست.
روایت دارد که حضرت در حال عبور از جایی بودند ، دیدند که یک عده ای در مسائلی که هیچ فایده ای برایشان ندارد، گفتگو می کردند، حضرت از آنها روی برگرداندند و عده ای از ایشان سوال کردند که یا امیرالمؤمنین(ع)، آیا خداوند در این روز ماه اول شعبان، چیزی محیا کرده است، نتیجه ای قرار داده است؟ در اینجا امیرالمؤمنین حدیث مفصلی را از پیغمبراکرم نقل می کند، که ما قسمتی از آن را می خواهیم بیان کنیم.
می فرماید: چون روز اول شعبان شود، ابلیس لشکر خود را در اطراف آفاق زمین، پراکنده می کند و به آن ها می گوید که در کشیدن بعضی از بندگان خدا به سوی خود سعی و تلاش کنید. شیطان چون می داند که در این روز عمل و قبولی تسهیل شده است و سرعت آن افزایش یافته است لذا شیطان با تمام توانش به کار می افتد که نکند کسی از این بهره ببرد و نکنه کسی از این حراجیی که خدا در رابطه با سرعت سیر الی الله قرار داده وارد بشود و بتواند برای برگشتن به سمت شیطان مقابله کند و برگشتن او برای شیطان سخت بشود. به همین خاطر همه را بسیج می کند که نگذارد بیاید، لذا گاهی جور می کند به طوریکه انسان اول ماه شعبان را ادراک نکند، غافلا بگذراند، ببینید هر چقدر کشش های دیگه وجود دارد و کار های دیگری برایتان پیش می آید، در عین اینکه انسان باید وظیفه اش را انجام دهد، باید حواسش باید باشد که روز اول ماه شعبان است و همه ی ملائکه توسط خدای سبحان در سراسر عالم پراکنده شدند و شیطان هم تمام قوایش را پراکند کرد تا مانع بشود و غفلت ایجاد کند و او جذب بکند و سرعت در کمال الهی را بگیرد.
دنباله روایت توضیح در رابطه با شیطان را هم بسیار بیان کرده اند.
می فرماید: به درستی که خداوند عزّ و جلّ ، چون روز اول ماه شعبان می شود، امر می کند به در های بهشت و درخت طوبی را امر می کند (که همان تنه ی ولایت و همه ی کمالات است)، پس درخت طوبی نیز شاخه های خود را نزدیک می کند بر این دنیا، یعنی عمل تسهیل می شود یعنی وقتی انسان می خواهد عملی را انجام دهد تسهیل می شود، بعد می فرماید آنگاه ندا می کند، منادی پروردگار (عزّ و جلّ): ای بندگان خدا این شاخه های درخت طوبی است، پس به او در آویزید که شما را به سوی بهشت بلند کند.
یعنی هر عمل صالحی انسان را به واسطه ی یک درخت، منظومه، ارتباط به کمال می رسد. این شاخه بودن و مرتبط بودن به تنه ی ولایت یعنی هر عمل صالحی لقای امام و لقای پیغمبر است. عمل صالح را با این نگاه انجام بدهیم. اگر انسان عمل صالح را پیغمبر دید، آنگاه شوقش به عمل صالح خیلی بیشتر خواهد بود، چرا که متصل و مرتبط است. و انسان مراقبه اش راجب پیغمبر در این یک ماه، حالش را به گونه ای می سازد که در وجودش ارتباطش با پیغمبر ملکه شود. کم داریم که انسان یک ماه مراقبه کند با پیغمبر؛ یک راه ارتباط با پیغمبر، استغفار است، که موانع را برطرف کند، که در این ماه بسیار سفارش شده است. یک راه آن صدقه است که برای دفع موانعی است که شیطان می خواهد آن را پیش بیاورد. یک راه آن مهم آن هم صلوات است. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد.
دنباله ی آن پغمبر قسم می خورد: قسم به آنکه مرا به رسالت مبعوث نمونده که هر کس فرا گیرد دری از خیر و نیکی را در این روز ، یعنی یک کار خیری انجام دهد و یک باب خیر رو برای خودش ایجاد بکند با محبت به پیغمبر، به جهت تبیعت خاصّ از پیغمبر، به شوق اشتیاق پیغمبر در این روز اول ماه شعبان. می فرماید: قسم به آنکه مرا به رسالت مبعوث نمونده هر کس دری از خیر و نیکی را در این روز فراگیرد، پس به تحقیق در آویخته به شاخه ای از شاخه های درخت طوبی، پس درخت طوبی او را به سمت بهشت می کشاند و هر کس در از در های شرّ فراگیرد.
چون شرّ به همین نسبت خیر، زیاد می شود، سخت تر می شود. پس به تحقیق که در آویخته، این یعنی تنها یک شرّ خالی و محض نیست بلکه شرّي است که به شجره ی زقوم متصل است یعنی خوبی متصل به شجره ی طوبی است و بدی آن هم متصل به شجره زقوم است. می گوید: اگر کسی در اون روز به بدی، رساند، آنگاه این بدی او را کشاننده است به سوی آتش یعنی اون روز گناهان هم به راحتی بخشیده نمی شود. چون هر چقدر که شرافت روز بیشتر بشود، گناهانش هم سخت تر می شود. بعد حضرت گناهان را شمردند. می فرمایند: آنگاه رسول خدا نظر خود را اندکی به آسمان انداخت و خندیدند و مسرور بودند و سپس نظر مبارک را به زیر به سوی زمین انداختند، پس پیشانی مبارک را در هم کشید و روی مبارک حضرت ترش شد و آنگاه رو به اصحاب کرده و فرمودند: قسم به آنکه مرا به رسالت آویخته ، نگاه کردم و دیدم وقتی که اون شاخه های شجره ی طوبی که پهن شده بر روی زمین، دیدم که بعضی از شما به یک شاخه و بعضی دیگر به چند شاخه متصل شده اید و دیدم که زید بن حارثه به اکثر شاخه های این شجره در آویخته است.( زید بن حارثه همان شخصی است که در جنگ موته، فرماندهی لشکر اسلام بود که شهید شد و بعد هم عبدالله بن رواحة و جعفر بن ابی طالب که سه فرمانده ای بودند که در این جنگ به شهادت رسیدند و زید کسی بود که روایت می فرماید: «کیف أصبحت یا زید؟» و در جواب اینگونه جواب داد که «أصبحتُ موقنا»، با یقین صبح کردم که اهل بهشت را در بهشت می بینم و صدای تنعم آنها و حال آن ها می بینم و همینطور اهل جهنم را در جهنم می بینم و اویل و ناله های را می شنوم. )
به اکثر شاخه ها در آویخته شدن، به این معنا نیست که همه را یک جا ببرند، این ها مراتب ولایت است. در ادامه می فرماید که: دیدم که شاخه ها او را بلند می کنند و به اعلی علیین بهشت می برند. اعلی علیین، گفتنش یک کلمه ی ساده ایست برای ما اما مرتبه است که حضرات می فرمایند که قلوب ما از اعلی علیین خلق شده است یعنی «منّا أهل البیت» می شوند. کسانی که به اونجا می رسند، مانند سلمان «منّا أهل البیت» می شوند.می گوید پس از نگاه به آسمان به این خاطر مسرور شدم.
بعد می فرماید قسم به آن که مرا رسالت داده، به هنگام نگاه کردن به زمین دیدم که درخت زقوم را که پایین می رفت و شاخه های او در آویختگان را نیز به همراه خود به پایین می کشاند. هر کسی به او در آویخته با غفلت و معصیت و کار های بد ، با این درخت پایین می رود. آیا پایین رفتن، حدّ دارد، خیر حدّی ندارد، همانطور که بالا رفتن حدّ نداشت، پایین رفتن نیز حدّ ندارد. بعد دیدم پاره ای از شما که در آویختن به شاخه ای و بعضی به شاخه دیگر و بعضی دیگر به اکثر شاخه ها، بعد اونجا دارد که بعضی از منافقین را دیدم دیگه پیغمبر نمی گوید کی؟ اما شاید امروز بتوانیم تشخیص دهیم که چه کسانی بودند؟ حضرت می فرماید که دیدم بعضی از منافقین را که در آویختن به بیشتر شاخه های آن و آنها را فرو می برد به اسفل درجات درکات جهنّم، از این جهت رویم ترش شد و پیشانیم در هم کشیده شد.
در این ماه شریف که شهر رسول خداست که می فرمایند: «شعبان شهري رحمه الله مَن اعاننی علی شهری»[2] پیغمبر در خواست کرده که «رحم الله مَن اعاننی علی شهری»[3] خدا رحمت کند، دعا می کنم مثل اینکه پیغمبر بگوید: من دعای ویژه می کنم برای کسی که در این ماه من را نصرت بکند. لذا هر کسی در این ماه هر کار خیری انجام میدهد در حال نصرت پیغمبر است، این یعنی محبت خودش را به حضرت اظهار می کند. اصل مراقبه یمان در ماه شعبان محبت به پیغمبر باشد، هر کاری را برای قرب به پیغمبر انجام دهیم، چرا که قرب به پیغمبر قرب به خداست. فکر نکنیم که این شرک است، «رحم الله مَن اعاننی علی شهری»[4].
بعد امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: چون سنت پیغمبر روزه ی ماه شعبان بود، من هم از وقتی شنیدم «مَا فَاتَنِی صَوْمُ شَعْبَانَ مُنْذُ سَمِعْتُ مُنَادِیَ رَسُولِ اللَّهِ«صلّیاللهعلیهوآله» یُنَادِی فِی شَعْبَانَ وَ لَنْ یَفُوتَنِی فِی أَیَّامِ حَیَاتِی صَوْمُ شَعْبَانَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»[5] می فرمایند: تا به حال روزه شعبان را از دست ندادم و از خدا می خواهم که از دست ندهم لذا کسانی که از جهت جسمی، امکان داشت برایشان و تا مقداری که برایشان مقدور است، روزه ی ماه شعبان را متصل می کردند به ماه رمضان ، به غیر از یک یا دو روز که فاصله بیفتد تا معلوم بشود یک یا دو روز آخر دقیقا در چه ماهی واقع شده اند. لذا این شهرین متتابعین را که به عنوان کفاره مطرح می شود، این ها به عنوان دفع و یک حقیقت کمالیه، شعبان و رمضان را به یکدیگر متصل می کردند. لذا برای اهل سلوک این مسئله یعنی روزه ماه شعبان، خیلی وارد شده است.
در ادامه میرزا جوادآقای ملکی تبریزی می فرماید: وجوه برّ مختلفی را در ماه شعبان قرار دادند، از جمله برکات عظیم ماه شعبان، مناجات شعبانیه است که در این باره می فرمایند:«و هی مناجاة عزیزة علی اهلها یحبونها، و یستانسون بشعبان لأجلها»[6] همه چشمان به رسیدن ماه شعبان بود تا این مناجات را مراقبه ی در این ماه قرار دهند. «بل ینظرون و یشتاقون لمجیء شعبان»[7]، منتظر ماه شعبان می شدند بخاطر مناجات شعبانیه، نه اینکه نتوان در ماه های دیگر خوند، نه؛ اما چون کمالش مرتبط با این ماه است لذا منتظر می شدند و همینطور مستحب است و جزو دستورات سلوکی بوده برای اولیاء الهی که انسان فراز هایی از مناجات شعبانیه را در طول سال داشته و در قنوت های نماز هایتان بخوانید.
امام رحمة الله علیه وقتی «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک» را میخواند، اگر یادتان باشد، اصلاً از خود بی خود بود وقتی میخواند. امام میفهمید که این مناجات چه عظمتی دارد. فرازهایش چه عظمتی دارد.
مثلاً بعضی از فرازهای ای مناجات را من خلاصه بکنم:
میفرماید: «إِنْ كانَ قَدْ دَنا أَجَلِى وَلَمْ يُدْنِنِى مِنْكَ عَمَلِى فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِى»
خدایا، اگر عمر من، اجل من نزدیک شده، هیچ عملی نداشتم که من را به تو نزدیک کند، تو این ماه، اقرار به گناهم را میکنم. مقرّم پیش تو که گنه کارم، خطا کارم. انجام ندادم آنچه را که به عهده ام بوده. میفرماید که :« جَعَلْتُ الْإِقْرارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِى » این را وسیلۀ رابطه ام با تو قرار میدهم. این را وسیله قرار میدهم که من را نزدیک کند به تو.
«الٰهِى قَدْ جُرْتُ عَلىٰ نَفْسِى فِى النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها»
خیلی تجرّی کردم، خیلی جرئت کردم به نفسم، خیلی کارها کردم، اگر نیامرزی من را، «فلها الویل إن لم تغفر لها»
بعد دنباله اش میفرماید که: «إِلٰهِى كَيفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِى بَعْدَ مَماتِى وَأَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِى إِلّا الْجَمِيلَ فِى حَيَاتِى »
خدا یا چگونه از این دنیا که برود، مأیوس شوم از رحمت تو، در حالی که «انت لم تولّنی الا الجمیل فی حیاتی» در سراسر عمرم در دنیا، با من اینقدر خوب و مهربان برخورد کردی. اینقدر زیبا «الا الجمیل فی حیاتی» در همۀ عمرم با این زیبایی برخورد کردی، چطور آن جایی که دستم کوتاه میشود و هیچ امیدی نه به خودم دارم نه به دیگری، تو بخواهی من را محروم کنی؟ «کیف أیس من حسن نظرک»چه جوری مأیوس شوم از این که تو حسن نظر داری. این نگاه رحمت به خداوند سبحان است: « وَأَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِى إِلّا الْجَمِيلَ فِى حَيَاتِى »
« إِلٰهِى تَوَلَّ مِنْ أَمْرِى مَا أَنْتَ أَهْلُهُ »
خیلی فراز زیباییست.« إِلٰهِى تَوَلَّ مِنْ أَمْرِى مَا أَنْتَ أَهْلُهُ » خدایا! من را تحت ولایت خودت، به جوری قرار بده که تو سزاواری، نه آن جوری که من لایقم. نه آن جوری که من ایجاد کردم برای خودم: « إِلٰهِى تَوَلَّ مِنْ أَمْرِى مَا أَنْتَ أَهْلُهُ » آن جوری که تو سزاواری من را تحت ولایتت قرار بده. آن جوری که ولایت تو اقتضاء میکند، من را آن طور سرپرستی کن.
« وَعُدْ عَلَىَّ بِفَضْلِكَ عَلىٰ مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ»
خدایا! گناهان من را که به واسطۀ جهل من بوده بیامرز.
یا میفرماید:« إِلٰهِى لَمْ يَكُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلّا فِى وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِى لِمحَبَّتِكَ وَكَما أَرَدْتَ أَنْ أَكُونَ كُنْتُ »
خدایا من نمیتوانم از گناهانم دست بردارم، قدرت ندارم، حالش را ندارم. گناه به من مزه داده.« إِلٰهِى لَمْ يَكُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلّا فِى وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِى لِمحَبَّتِكَ » مگر محبت تو وسط بیاید بتواند شر شیطان را از سر من کوتاه کند، علاقۀ من را به گناه از من بگیرد. با حرکت حبّی بتوانم از شیطان بِکَنَم، از معصیت جدا بشوم. « إِلٰهِى لَمْ يَكُنْ لِى حَوْلٌ» من قدرت ندارم « فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلّا فِى وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِى لِمحَبَّتِكَ وَكَما أَرَدْتَ أَنْ أَكُونَ كُنْتُ » آن وقت آن طوری که تو میخواهی میشوم. وقتی محبت تو بیاید در دلم. در این ماه میخواهیم تمرین محبت پیغمبر را بکنیم، که در ماه بعد تمرین محبت خدا را داشته باشیم، اگر محبت خدا آمد، آن جوری میشویم که خدا دوست دارد. « وَكَما أَرَدْتَ أَنْ أَكُونَ كُنْتُ » آن جوری که تو دوست داری، من آن جور بشوم.
خب دنبالش میفرماید: « إِلٰهِى هَبْ لِى قَلْباً يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ »
خدایا! به من قلبی را بده که «یُدنِیهِ»نزدیک کند من را شوقش، اشتیاقش. همۀ این مناجات، حالتش، حالتِ ایجاد اشتیاق و شوق و محبت است. همه اش انسان را میخواهند با محبت به سوی خدا جذب کنند. راه محبت خدا چشیدن محبت ولایت است در ماه رجب، و چشیدن محبت رسول خدا است در ماه شعبان، که انسان آماده میشود برای محبت خدا در ماه رمضان.
از این ماه رجب، یک روز دیگر مانده که فردا است. امشب مانده و فردا. یک شبانه روز داریم. این شبانه روزمان را در محبت ولایت و امیر مؤمنان صرف کنیم، توجه کنیم و آماده شویم برای محبت پیامبر.
دنبالش میفرماید: « إِلٰهِى إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَيْرُ مَجْهُولٍ »
کسی که به تو شناخته شود، این دیگر مجهول نیست، این ناشناخته نیست. [اگر]به تو شناخته شود. همۀ حیثیت هایش ارتباط با تو باشد. عملش، محبت به تو باشد؛ اگر وجودی دارد، وجودش را مرتبط با تو ببیند؛ هر کاری از او صادر میشود، مرتبط با تو باشد. این مخلص باشد، کارش فقط در رابطه با تو باشد. « إِلٰهِى إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَيْرُ مَجْهُولٍ » این ناآشنا نیست.
همۀ این فرازها زیباست… بعد میفرماید که: « إِلٰهِى هَبْ لى كَمالَ الانْقِطاعِ إِلَيْكَ، وَأَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ »
خدایا! ببخش تو. من که لایق نیستم، من که قابلیت ندارم، اما تو که در دادنت قابلیت شرط نیست: داد او را قابلیت شرط نیست[8]. اگر بنا بود قابلیت شرط باشد، ما این وجودمان را قابلیت نداشتیم که خدا داده. قابلیتش را هم بدهد، خودت بده، از کجا بیاوریم ما؟ ما به غیر از اعطای تو که چیزی نداریم.
میفرماید که « إِلٰهِى هَبْ لى كَمالَ الانْقِطاعِ إِلَيْكَ، وَأَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ »چشم های قلب ما که کور است باز کن. ما چشم های قلبمان کور است نمیبیند. اگر روز قیامت وارد شویم، بگویند: « قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى[9]» چرا من را کور حشر کردی؟ خدا یا چرا مرا کور حشر کردی؟ میگوید تو من را فراموش کردی، من هم تو را فراموش کردیم. کسی که در اینجا کور باشد، در آنجا هم کور است. اگر چشم قلب اینجا باز نشود، آنجا هم باز نمیشود.
حالا شما جوانید، امید دارید. ما در آخر کاریم، گذشته است کار. اگر با کوری برویم، آنجا هم کور هستیم.
میفرماید که « إِلٰهِى هَبْ لى كَمالَ الانْقِطاعِ إِلَيْكَ، وَأَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ حَتَّىٰ تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فتَصِلَ إِلىٰ مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ »
چشم قلب ما را باز کن «بضیاء نظرها الیک حَتَّىٰ تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ ». حجابهای نورانی، همه خرق بشود، دریده بشود، چشم ما از ورای حجاب به آن حقایق نگاه کند.
« فَتَصِلَ إِلىٰ مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَتَصِيرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ. إِلٰهِى وَاجْعَلْنِى مِمَّنْ نادَيْتَهُ فَأَجابَكَ وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَناجَيْتَهُ سِرّاً وَعَمِلَ لَكَ جَهْراً »
معدن عظمت الهی را چشم ما ببیند. « وَتَصِيرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ » ارواح ما متصل بشود به عزّ قدس تو. آنجا که عزت تو تجلّی بکند، چیزی برای غیر نمیماند. اتصال کند آن عزّ قدس بالاترین مرتبۀ همۀ اسماء است که آن عزت است که تجلی میکند. بعد دنبالش میفرماید« إِلٰهِى وَاجْعَلْنِى مِمَّنْ نادَيْتَهُ فَأَجابَكَ » خدایا ما را از آنهایی قرار بده که ندا کردی، آنها هم اجابت کردند. تا گفتی آمدند. تا گفتی فلان کار، گفتند چشم. کوتاهی نکردند. « مِمَّنْ نادَيْتَهُ فَأَجابَكَ وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَناجَيْتَهُ سِرّاً وَعَمِلَ لَكَ جَهْراً » اینها در مقام سرّشان و جهرشان با تو مرتبط شدند.
در انتها میفرماید« إِلٰهِى وَأَلْحِقْنِى بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عارِفاً، وَعَنْ سِواكَ مُنْحَرِفاً
خدا یا ما را به نور عزّتت که پر نور ترین نور است، متصل کن، ملحق کن. « فَأَكُونَ لَكَ عارِفاً وَعَنْ سِواكَ مُنْحَرِفاً »به تو فقط متصل باشیم و از غیر تو دور بشویم.
« وَمِنْكَ خائِفاً مُراقِباً، يَا ذَا الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ، وَصَلَّى اللّٰهُ عَلىٰ مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ وَسَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً »
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سوال: علت اینکه دائم توبه میکنیم و دوباره گناه میکنیم چیست؟
جواب: خب شیطان در کار است دیگر! شیطان که دست بر نمیدارد که. اما حسنش این است که آدم، واقعاً حال توبه داشته باشد.
صدر بار اگر توبه شکستی باز آی/ این درگه ما درگه نومیدی نیست
باید انسان مقدمات گناه را از بین ببرد. خوب است که کتاب «لقاء الله» آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی را ببینید. یک قسمتش این است که قبل از گناه حال انسان چه جور باید باشد، چه جور مراقبه باید داشته باشد، مراقبۀ قبل از گناه. مراقبۀ حین گناه؛ که اگر انسان قرار گرفت در وقت گناه، بالاخره گاهی مست مست نشده که غافل غافل شود، توجه دارد که مراقبۀ حین گناه چگونه باشد و بعد از گناه مراقبه باید چگونه باشد. این سه حال خیلی اثر دارد در اینکه انسان مصون و محفوظ شود. یکی قبلش پیشگیری است، یکی حینش مراقبه است تا کمتر مبتلا شود، یکی بعد ابتلاء، درمان است. که این سه حالت را انسان داشته باشد که ان شاء الله بلکه انسان از غفلت و گناه ان شاء الله مصون باشد.
خدایا ما به برکت و رحمت خودت، ما را از ماه رجب، به سلامت به ماه شعبان برسان. خدایا تمام برکاتی که برای رجبیون در این ماه قرار دادی، حالا که انتهای ماه است و ما دستمان کوتاه است و نتوانستیم آن برکات را به دست بیاوریم، خدا یا به آن لطف و رحمت و آن رأفت خودت، همۀ آنها را برای ما هم قرار بده. خدایا ما را با تمام وجودمان به ماه شعبان وارد کن. ما را با تمام وجودمان محب پیغمبر قرار بده. ما را با تمام وجودمان مستنّ به سنت رسول خدا در این ماه قرار بده. توفیق عمل در این ماه برای همۀ ماه به محبت پیغمبر قرار بده. عمل را برای ما ساده بگردان. از شر شیطان عمل ما را محفوظ نگه دار. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1] انبیاء 107
[2] إقبال الأعمال ج۲ ص۶۸۳ | إقبال الأعمال ج۲ ص۶۸۳
[3] إقبال الأعمال ج۲ ص۶۸۳ | إقبال الأعمال ج۲ ص۶۸۳
[4] إقبال الأعمال ج۲ ص۶۸۳ | إقبال الأعمال ج۲ ص۶۸۳
[5] زاد المعاد، جلد 1، صفحه 43 | مصباح المتهجد، ج 2، ص 825
[6] المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، چاپ نهاوندی، ص 67.
[7] المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، چاپ نهاوندی، ص 67.
[8] مثنوی معنوی دفتر پنجم
[9] سوره طه آیه 125